کاریابی - مهارت شرط لازم نه کافی

خوب الان بهترین موقع هست که براتون یواشکی این پست رو بذارم چون ساعت نهاره

 

بچه ها برای پیدا کردن شغل چندتا نکته کلیدی رو باید همیشه در نظر داشته باشید. سعی میکنم خلاصه وار اینجا بگم :

- بارها و بارها در مورد رزومه شنیده اید. اما اگه هزار بار دیگه هم تاکید بشه باز هم کمه... میشه گفت اینجا یک رزومه "مناسب" بزرگترین عامل در پیدا کردن یک کار هست..این "مناسب" بودن تعریف داره که نمیخواد در موردش نگران باشید. چون اگه شروع به تحصیل کنید معمولا" یکی از دروستون آموزش این مقوله هست اگر هم که نه، میتونید کلاسهای متفرقه رزومه نویسی ثبت نام کنید. فقط اهمیتش یادتون باشه ..

- رشته من، جزو رشته هایی بود که در حال حاضر به طور نرمال، تمام شرکتها بهش نیاز دارند. بنابراین به طور بالقوه پیدا کردن کار برای من شاید راحت تر از بقیه رشته ها باشه. اما توی همین رشته هم خیلی ها قوی تر از من هم از نظر تکنیکی و هم زبان (کاملا" دوزبانه) بودند. بنابراین در هر رشته ای که قصد دارید در اون کار پیدا کنید، ناامید نباشید.  

- چیزی که من متوجه شده ام، در اینجا عواملی بیش از مهارت برای کارفرما مهمه... مواردی مانند پشتکار،دقت، جسارت، ریسک پذیری، اشتیاق به اون کار و ادب...  چون مهارت آموختنی هست. شما با یک دوره آموزشی و ماکزیمم در مدت زمان آزمایشی میتونین اون مهارت را کسب کنید. اما موارد گفته شده در بالا را با هیچ دوره آموزشی نمیشه به کسی یاد داد... و کارفرما هم اینو حوب متوجه هست.

شرایط رقابت برای ما به عنوان مهاجران تازه وارد خیلی سخت میشه... باید بپذیریم که ما در مقام مقایسه با یک کانادایی از نظر زبان (چه فرانسه و چه انگلیسی) ضعف داریم. هر چقدر هم ادعامون بشه، باز هم اونا زبان مادریشون هست..زمانی که این موضوع را به عنوان نقطه ضعف خودمون پذیرفتیم، باید طوری بریم جلو که موارد دیگه، این نقطه ضعف ما رو پوشش بده...   بذارید یک مثال بزنم : من در تمام مدت کارآموزیم طوری رفتار کردم که انگار مطمئنم من رو استخدام خواهند کرد. زودتر از همه شروع به کار میکردم و دیرتر از همه از شرکت خارج میشدم. تمام حواسم رو جمع میکردم که اشتباهی مرتکب نشم... سعی کردم کار رو سریع یاد بگیرم و همونطور که توی پست مربوطش نوشتم واقعا" دو ماه و نیم بسیار سختی بود. سرپرست من آدم سختی بود و به هیچ عنوان اطلاعاتی نمیداد.. همه چی رو خودم یک به یک و قدم به قدم یاد گرفتم..دریغ از یک مورد همکاری... مخصوصا" اینکه هیچ پولی هم دریافت نمیکردم. اما تحمل کردم. به طوری که مدیرم در زمان استخدام بهم گفت از همون روز اول مصاحبه فهمیدم که اومدی تا این کار رو بگیری...باید مسائل رو خیلی جدی بگیرین بچه ها... خیلی خیلی جدی..ما همگی وارد یک رینگ مسابقه شده ایم که حریف ما در خیلی از موارد بنا به جبر روزگار البته، از  ما جلوتر هست. این که ما در یک کشور انگلیسی یا فرانسه زبان به دنیا نیومدیم دست ما نبوده، اما عوامل دیگه مثل پشتکار چی؟ اینها همش کنترلش دست خودمونه و خوشبختانه این تلاش ما به چشم میاد و ما رو میبینند و برای افرادی مانند ما ارزش قائل میشن.

فرقی نمیکنه کجای دنیا، این اعتقاد منه که آدمی که به خودش ایمان داره، کارش و موقعیتش رو خودش مشخص میکنه..به همین دلیله که گفتم توی همین مونترال هم میشه کار پیدا کرد. حالا اینکه در جاهای دیگه بازار کار بهتره، یک مبحث دیگه هست. بهتره موضوعات رو از هم تفکیک کنیم. در همون "جاهای دیگه" هم مطمئن باشید هیچ کارفرمایی یک کارمند بی انگیزه غرغروی تنبل رو استخدام نمیکنه..هر چند اگه بهترین نفر توی دنیا در اون فیلد باشه..

  فکر میکنم خیلی واضح بیان کردم امیدوارم به کارتون بیاد. اگر که چنینه، همین که برام دعا بکنین کافیه

همگی موفق و شاد باشید 

خبر خوش

سلام به همه شما عزیزان...

خوب بگین منتظر چه خبر خوشی هستین؟؟؟ 

بگین دیگه؟؟؟؟ 

با وجود اینکه معمولا" افراد از وبلاگشون برای درددل کردن و سبک شدن استفاده می کنند اما من اعتقاد دارم شریک کردن بقیه در شادی، میزان اونو چندین برابر میکنه....

به همین خاطر دلم میخواد شما رو هم توی این شادی سهیم کنم...

من استخدام شدم... توی همون شرکتی که دوره کارآموزیمو توش گذروندم... رفتن از مونترال فعلا" منتفی شد... خدا رو شکر حقوقش اونقدر هست که به راحتی بشه پس انداز هم کرد...

خدایا ازت ممنونم....

===========================

یک کامنت بامزه خصوصی گرفتم با این مضمون :

- من که از نزدیک تو رو میشناسم و میدونم هر چی توی این وبلاگ مینویسی همش دروغه میدونم پول شما تموم شده و اینا رو مینویسی تا آبروت پیش اونایی که میشناسنت نره....

جواب من: برو بابا برات آرزو میکنم زودتر تو هم یک کاری یک جایی پیدا کنی دیگه اینقدر وقت آزاد نداشته باشی... خوشبختانه من تمام عمرم فقط و فقط به خدا توکل کردم و اون هم هیچوقت منو به حال خودم نذاشته... متاسفانه به آرزوت نرسیدی! هم من و هم شوهرم مشغول کار هستیم و هر دو راضی.. شما هم حتما" خودتو به یک دکتر روانپزشک نشون بده

بدون عنوان

روز های میروند ثانیه ها میگذرنند کودکانی چشم در راهند و ما نشته ایم !

 
یکی مدالهای المپیکش را می شمرد …

یکی گناهانش را می شمرد و…

و در همین نزدیکی کودکی می شمرد که از خانواده اش چند نفر باقی مانده اند…
 
برای کدام دردت گریه کنم وطنم...؟