و اما مونترال....

خوب...فکر کنم دیگه وقتشه در مورد مونترال بنویسم... چون تاحدود زیادی نسبت به آنچه تابحال فهمیده ام مطمئن شده ام....

 

مونترال شهری هست فرانسه زبان...حتما" این موضوع رو تابه حال از زبان خیلی ها شنیدین. اما درجه اهمیت این موضوع خیلی بیشتر از یک جمله هست. مثلا" اگه بخواهید مونترال را با شهری مقایسه کنید، میتونید اونو با تبریز بسنجید. به همون اندازه که هموطنان آذری زبان ما نسبت به صحبت به زبان خود حساسیت دارند، مردم مونترال هم نسبت به فرانسه اینطور هستند. بارها شده که من به انگلیسی سوالی رو از راننده اتوبوس پرسیده ام و او به فرانسه جواب داده. یعنی اون راننده انگلیسی رو متوجه میشه اما نمیخواد به انگلیسی جواب بده! یک تعصب کور و عجیب. وقتی میگن کبکیها نژاد پرست هستند به این معنا نیست که بیان خونه شما رو آتیش بزنند! همین برخورد ناعادلانه، نشونه نژاد پرستیه...

به نظر خود من، خواندن زبان فرانسه هم در این مورد دردی رو دوا نمیکنه چون در زمان پیدا کردن کار اینا دنبال بیلانگ میگردند. و حتما" خودتون میدونید که بیلانگ یعنی کسی که کاملا" به فرانسه اونم از نوع کبکی مسلط باشه. به همین دلیل بود که از قبل بهتون توصیه میکردم به جای فرانسه، انگلیسیتونو تقویت کنین.

توی یکی از چلسات درسی با استاد درس کاریابی، ایشون به روشنی موضوع رو بیان کرد. گفت در مونترال ۴۰٪ کارها دولتی هستند که صددرصد برای افرادی هست که زبان اولشون فرانسه هست. از ۶۰٪ باقیمانده بازهم بیش از نیمی از فرصتها برای افرادی هست که زبان اولشون فرانسه هست! خوب یعنی هیچی دیگه.... رقابت فشرده برای مهاجرینی که زبان اولشون انگلیسی است.....

هیچکدوم از افرادی که تابحال در این مورد مشورت کرده ام چه ایرانی چه غیر ایرانی، موندن در مونترال رو پیشنهاد نکرده اند. همه میگن تا زمانی که بیشتر از این اینجا ریشه دار نشدین، برید.

کبک در چندسال آینده به دلیل این تبعیضات و تعصبات بیجایی که نسبت به فرانسه زبان بودن داره، دچار مشکل فراوانی میشه. همین الانش هم جزو استانهای ضررده کاناداست. توی این ماجرا کی ضرر میکنه؟ مسلما" کبک. چون امثال من درسشون رو میخونند بعد از کبک میرن و بازدهی رو توی یک استان دیگه خواهند داشت!

برای ما، مسلما" مونترال مقصد نهایی نخواهد بود. مطمئنا" ما روزی از مونترال خواهیم رفت. اما به دلیل هزینه ارزان تحصیل، دارم وسوسه میشم تحصیلاتم رو اینجا تکمیل کنم بعد برم. شاید هم به زودی کوچ کنیم به جایی بهتر...شاید تورنتو شاید هم آلبرتا...هنوز مطمئن نیستم چی پیش میاد....     

دو ماه و نیم بسیار سخت...

سلام به همگی...

 

میدونم...میدونم!!! خیلی تاخیر دارم!!

از همتون که خصوصی حالمو پرسیده بودید یک دنیا تشکر میکنم...

و اما از احوالات ما...

من آخرین نفری بودم که موفق شدم محل کارآموزی پیدا کنم... همه یا متولد همین جا بودند یا اونقدر آشنا داشتند که براشون مهم نباشه...اما من نه... شاید بالغ بر ۲۰۰ جا رزومه آمادگی برای کارآموزی فرستادم... اما خبری نشد... آخه رشته من طوریه که اگه واردش بشی مجبورن بیشتر اطلاعات شرکت رو بهت بگن به همین دلیل معمولا" ریسک نمیکنند و شخصی رو به عنوان موقت یا اینترن نمیگیرن...

خلاصه...یک هفته از شروع کارآموزی بقیه گذشته بود که در کمال ناباوری یکی از شرکتهای بزرگ مونترال باهام تماس گرفت و قرار مصاحبه گذاشت... رفتم و قبول کردند که سریع کارمو شروع کنم الانم دارم از اونجا این پست رو میذارم

اما سعی میکنم به طور خلاصه اون مسائلی رو که در این مورد متوجه شدم بهتون بگم :

۱- از خیلی ها شنیده ام که میگن اینجا تا پارتی نداشته باشی کارت راه نمیفته...میگن کانکشن همون داشتن پارتی هست اما من با این موضوع صددرصد موافق نیستم... بیشتر به نظرم توانایی برقرار کردن ارتباط با آدمهای مختلف با عقاید مختلفه که میتونه کارساز باشه...مثلا" من خودم توی این شرکت آشنایی نداشتم اما به دلیل ارتباط دوستانه ام با همکلاسی های کالج، یکیشون اینجا رو بهم معرفی کرد. البته خودش هم کسی را اینجا نمیشناخت فقط شنیده بود که اینجا کارآموز قبول میکنند.

۲- تنها راه ارتباط برقرار کردن، دانستن مشخصات فرد مسئول در اون زمینه هست. نامه درخواست من برای کارآموزی در اینجا به نام شخص مسئولش بود و بعدا" بهم گفت که یکی از دلایل توجهش به نامه من این موضوع بوده...

۳- مثل هر کاری، وارد شدن و قدم اول را برداشتن سخته...اما به محض ورود میتونی از قابلیتهای روابط عمومی ات استفاده کنی و افراد زیادی را در به عنوان کسانی که تو را میشناسند پیدا کنی...بالاخره ما اینجا تازه وارد هستیم و شناختن یک نفر بیشتر میتونه به ما خیلی کمک کنه...

۴- اینجا هم مثل همه جای دنیا آدم بی ادب، فضول، زیرآب زن و ... توی محیطهای کاری دیده میشه اما مساله ای که برای من جالبه اینه که جو عمومی اینطور نیست و بقیه از چنین رفتارهایی استقبال نمیکنند. در عین حال چنانچه در موردی خواستید با شخصی بحث کنین باید قدرت بیان به انگلیسی اون مطلب را داشته باشید. اگه اینطور باشه معمولا" اینا از پس زبون ما ایرانی ها بر نمیان!!

۵- اهمیت دوره کارآموزی بیش از اونی هست که میتونین تصور کنین... من میتونم صددرصد بگم که اطلاعاتم در مقایسه با قبل از شروع کارآموزی چندبرابر شده. به همین دلیله که همه میگن سعی کنین کالجی رو انتخاب کنین که کارآموزی داشته باشه چون توی اون مدت، هم کار یاد میگیرین هم وام و بورستون به جای خودش هست..

۶- دوره کارآموزی من دوماه و نیم هست که یکماه اون گذشته... بسیار سخت و پراز یادگیری... این شرکت رو دوست دارم و اگه بهم پیشنهاد همکاری بدن (که احتمالا" میدن) قبول میکنم... هم چو شرکت رو دوست دارم هم همکارهامو....

سعی میکنم بازهم اگه چیزی به ذهنم رسید بنویسم

دیگه برم تا صداشون درنیومده

شاد و موفق باشید 

==================

راستی کامنتهای قبلی را هم به زودی تایید میکنم